درخت سایهاش را بیدریغ به تو میبخشد
و خورشید گرمایش را
و گل شمیم خوشش را،
باران طراوتش را و آسمان برکتش را
و رود قطره قطره آبش را
و پرنده نوای دل انگیزش را...
و همه و همه بخشیدن را از خدایی آموختهاند که آنها را زیبا آفریده...
زیباترین آفریده خدا انسان است.
تو برای بخشیدن چه داری؟
ثروتت؟
دانشت؟
جانت؟
همه اینها خوب است...
اما چرا از گنج بیپایانی که در وجودت داری خرج نمیکنی؟
محبتــــــــــــــــــــــــ !
حاضری آنرا ببخشی؟
با خندهای بر لبت
یا اخلاقی خوش
یا دستان پرمهری که بر سر کودکی خسته از کار میکشی...
یا با محبتی که به عشقت میکنی...
یا...
مطمئن باش گنجت تمام نمیشود بلکه زیاد خواهد شد...
از بخشیدنش دریغ نکن...
به رویا داشتن ادامه بده بگرد به دنبال نشانه هایی که رویایت را به امروزت متصل کند
بگذار موسیقی امروزت از آیندهی تو سرچشمه بگیرد بگذار نت های آیندهی تو همین امروز جاری باشند.
رویای شکل گیری یک سمفونی که دنیا را تکان می دهد، از نت های کوچکی کهامروز به ذهنت می رسد شکل می گیرد.
تو سمفونی ات را خواهی ساخت، آوازت را در دنیا جاری خواهی کرد و دیگران لبریز خواهند شد…
فقط اگر تــــــــــو رویاهایت را گم نکنی...
دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند
اما دو تکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !
پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم ،فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در
نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد
آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،به مراتب سر سخت تر، و
در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.
اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.
در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و
گذشت باید جستجو کرد.
گاهی لازم است کوتاه بیایی
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری
گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی
ولی با آگاهی و شناخت
آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت
اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم، به تو میگفتم «دوستت دارم» و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی. همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد.
کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا بگویی: «مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش میکنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.
هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری.
خودت را مجبور به بیان آنها کن. به دوستان و همهی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت.
به گمانم هر کس در زندگی اش باید یک نفر را داشته باشد
جنسیتش مهم نیست ...
یک دوست ...
یک رفیق ...
یک همدم ...
یک نفر که تو را بهتر از خودت بشناسد و حالت را بفهمد
یک نفر که بتوانی تلفن را برداری بگویی حالم بد است
و او بدون هیچ سوالی، کار و زندگی اش را تعطیل کند تا به تو برسد ...
آخر خوشبختی ست این یک نفر در زندگی ات باشد ...
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
موضوعات مرتبط: ادبی , , , |
|